17 مورد خطای شناختی در روانشناسی مطرح است که هر کدام از ما میتوانیم در موقعیت های مختلفی از زندگیمان آنها را تجربه کنیم و بر اساس الگوی غالبی آنها تفکر و تصمیم گیری کنیم.
خطاهای شناختی شامل موارد زیر هستند:
- ذهنخواني: شما فرض را بر اين ميگذاريد كه ميدانيد آدمها چه فكر ميكنند بي آن كه شواهد كافي درباره ي افكارشان داشته باشـيد. مـثلا،ً «او فكـر مـيكنـد مـن متوجه نیستم! »
- پيشگويي: آينده را پيشگويي ميكنيد. پيشگويي ميكنيد كه اوضـاع بـدتر خواهـد شد يا خطري در پيش است. مثلاً «درکنکور قبول نخواهم شد» يا «اين شغل را بـه دست نخواهم آورد. »
- فاجعه سازي: شما بر اين باوريد كه آنچه كه اتفاق افتاده است يا اتفاق خواهـد افتـاد آنچنان دردناك و غيرقابل تحمل خواهد بود كه شما نمي توانيد آن را تحمـل كنيـد. مثلا:ً «اگر در کنکور قبول نشوم دیگر شانسی برای موفقیت ندارم! »
- برچسب زدن: يك ويژگي منفي خيلي كلي را به خود و ديگران نسبت مي دهيد. مثلا:ً «من بی عرضه هستم!» يا «او نادان است».
- دست كم گرفتن جنبه هاي مثبت: مدعي هـستيد كـه دسـتاوردهاي مثبـت شـما يـا ديگران ناچيز و جزئي هستند. مثلا:ً «این وظیفه مرد خانه است که خرجی بدهد، بنابراين وقتي به پول میدهد كه شق القمر نكرده است». «اين موفقيـت هـا كه خیلی مهم نيستند، خيلي آسان به دست آمدند! »
- فيلتر منفي: تقريباً منحصراً بر جنبه هاي منفـي متمركـز مـيشـويد و بـه نـدرت بـه جنبه هاي مثبت توجه ميكنيد. مثلا:ً «اگر دقت کنید متوجه ميشويد که افراد زیادی هستند كه مرا دوست ندارند. »
- تعميم افراطي: صرفاً براساس يك رويداد خاص، يك الگـوي كلـي و فراگيـر منفـي را استنباط ميكنيد. مثلا:ً « من همیشه بدشانسی مي آورم، انگـار مـن همیشه بازنده ام. »
- تفكر دو قطبي: آدمها يا رويدادها را به صورت همه يا هيچ ميبينيد. مثلا:ً «همـه دوستانم مـرا فراموش کرده اند» يا «هیچ وقت طعم خوشبختی را نچشیدم.»
- بايدها: رويدادها را براساس اين كه چه طور بايد ميبودند تفسير ميكنيد و نه براساس اين كه واقعاً چه طور هستند. مثلاً «بايد خوب کار کنم، و اگر خوب کار نكنم يعني شكست بی عرضه ام».
- شخصي سازي: به خاطر اتفاقات ناخوشايند منفي، تقـصير زيـادي را بـه صـورت غيـر منصفانه به خود نسبت ميدهيد و به اين موضوع توجه نميكنيـد كـه ديگـران باعـث اتفاقات خاص ميشوند مثلاً « در ازدواجم شکست خوردم، چون من بلد نیستم با همسرم چطور رفتار کنم».
- مقصر دانستن: فرد ديگري را منبع اصلي احساس هاي منفيتان ميدانيد و مـسئوليت تغيير خودتان را نميپذيريد. مـثلاً «تقـصير توسـت كـه مـن الان حالم بده!» يا «تمام بدبختی من تقصير پدر و مادرم است. »
- مقايسه هاي غيرمنصفانه: اتفاق هـا را براسـاس اسـتانداردهايي تفـسير مـي كنيـد كـه واقعبينانه نيستند. به اين ترتيب كه به افرادي توجه ميكنيد كـه بهتـر از شـما عمـل ميكنند و در نتيجه خودتان را در مقايسه با ديگران حقير و پست ميبينيد. مـثلا:ً «او در مقايسه با من خوشبخت تر است» يا «ديگران بهتر از من کنکور دادند. »
- هميشه پشيمان بودن: تمركز و اشتغال ذهني با اين كه من ميتوانستم بهتر از اينها عمل كنم به جاي توجه به اين كه من الآن چه كارهايي را مي توانم بهتر انجام بـدهم. مثلا:ً «اگر تلاش كرده بودم ميتوانستم در شرکت بهتری کار پیدا کنم» يا «نبايد اين حرف را ميزدم. »
- نكندكه؟ يك سلسله سؤالها ميپرسيد كه همه به اين صورت هستند كه «نكند كه»، اتفاق خاصي بيافتد؟ و البته شما هرگز از پاسخي كه به خود مي دهيد راضي نيـستيد. مثلا:ً «درسته، ولي نكند كه مضطرب شوم آن وقت چه؟» يا «نكند كه نفسم بند بيايد؟»
- استدلال هيجاني: اجازه ميدهيد كه احساسهايتان، تفسيرتان از واقعيـت را هـدايت كنند. مثلا:ً «احساس افسردگي ميكنم، و اين يعني زندگی مشترکم به بن بست خورده است. »
- ناتواني در عدم تأييد شواهد: همه مدارك يا شواهد بـر عليـه افكـار منفـيتـان را رد مي كنيد. مثلاً وقتي اين تفكر را داريد كه «دوست داشتني نيستم»، هـر مـدركي كـه نشان بدهد آدمها شما را دوست دارند را رد مـيكنيـد. در نتيجـه افكارتـان قابـل رد كردن نيستند، يك مثال ديگر: «موضوع واقعاً اين نيست، مـشكلات من و همسرم عميـقتـر از ايـن حرفها هستند، دلايل و عوامل ديگري در كارند».
- برخورد قضاوتي: خودتان، ديگران و اتفاقها را به جاي ايـنكـه صـرفاً فقـط توصـيف كنيد، بپذيريد يا درك كنيد، به صورت سياه و سفيد ارزيابي ميكنيد (خـوب و بـد يـا برتر و حقير). خودتان و ديگران را براسـاس معيارهـاي دلبخـواه و سـليقه اي قـضاوت ميكنيد و به اين نتيجه ميرسيد كه خودتان يا ديگران كوتاهي كرده ايد. بـه قـضاوت ديگران يا به قضاوت سختگيرانه از خودتان درباره ي خويش بها ميدهيـد. مـثلاً «در محل کارم فرد تاثیرگزاری نبودم» يا «اگر رانندگی كنم، خـوب نخواهد بود» يـا «ببين او چقدر باهوش است، در حالي كه من باهوش نيستم. »
همه ما باید بتوانیم خطاهای شناختی را بشناسیم تا بتوانیم افکار حاصل از آنها را کنترل کنیم و در نهایت به شکل مثبت تری تغییر دهیم.
نباید فراموش کنیم که قدرت تفکر ما به اندازه ایست که روی عملکرد و رفتارمان در زندگی تاثیر بسزایی میگزارد.
این امکان برای شما فراهم است تا درخواست مشاوره حضوری، مشاوره تلفنی و آنلاین و همچنین ارزیابی توسط تست های روانشناسی شخصیت خود را با روانشناس متخصص ثبت کنید.